من و تو

سلام ای تنها بهونه واسه نفس کشیدن هنوزم پرمیکشه دل واسه به تو رسیدن

دفتر عشق...

دفتر عشـــق که بسته شـد
ديـدم منــم تــموم شــــــــدم
خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــدون
به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيکه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوري تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
براي فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحه خونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتي ميگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازي عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميکنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت ندارم چشماي مـــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بـــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلـــــــــــرزه
بزن تير خـــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقــــت بود
بشنواين التماسرو

+ نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ساعت 12:31 توسط امید |


 
خیلی سخته
 
خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ...
 
خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ...
 
خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ...
 
 خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوستت نداره ...
 
خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : دیگه نمی خوامت...
 

+ نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ساعت 12:28 توسط امید |


می خوریم ب سلامتیه ...

 
به سلامتی درخت! نه به خاطر ميوه ش, به خاطر سايه ش
 
به سلامتی ديوار! نه به خاطر بلنديش واسه اينکه........
(ادامه مطلب)

ادامه مطلب
+ نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ساعت 12:22 توسط امید |


 
خدایا
 
 
دلم میخواد باهات حرف بزنم اینقده بگم وبگم تا آروم بشم تا دیگه هیچی ته دلم نمونه کاشکی یه جایی بود تا هیچ بنی بشری دور و برم نبود اونوقت تا جایی که میتوننستم گریه میکردم و جیغ میزدم آخه چیکار کنم؟کی میگه خبر نداریم؟کی میگه باور نداریم؟مگه تو از دل ما خبر نداری که در موردمون این طوری حرف میزنی و قضاوت میکنی؟آخه بی انصاف راهی مونده که نرفته باشن یا در موردش فکر نکرده باشن؟یه ذره صبر یه ذره تحمل میدونم سخته (نگو بچه ای نمیفهمی بذار حرفم را بزنم)دیگران اگر تا دیروز هم نمی فهمیدن الان با قیافه ای که تو پیدا کردی مطمئن باش درک میکنن و حاضرن هر کاری بکنن مطمئن باش اونایی که تو گفتی نمیتونن قیافه این مدلیت را ببینن اگه دست من بود این بچه بزرگتره را له میکردم نگو حریف نمیشی وقتش برسه بلدم به اندازه اون.... لا الله الا الله یه ذره صبر کن تا یه راهی برای خفه کردن نگهبان قفس پیدا کنیم نمیخوام یه دفعه یه جوری بشه که از سر لجم که شده اون چاقو را روی گلوت فشار بدن تو که این قدر بی طاقت نبودی سعی کن این را بفهمی همه اونایی که نام بردی هیچ کدوم نمیتونن چاقوی زیر گلوت را ببینن بچه درونم صبر کن هر چند خودم طاقت ندارم اما تو صبر کن ....

+ نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ساعت 12:12 توسط امید |


درد دلی با خدا...

 

کجا رفت اون همه دوستت دارم ها...؟

 

 

 

 
 


کجا رفت اون همه فدایت شوم ها...

 

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ساعت 12:10 توسط امید |


سرنوشت...

 

شب عروسيه، آخره شبه ، خيلي سر و صدا هست. ميگن عروس رفته تو اتاق

 

 

لباسهاشو عوض کنه هر چي منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده....
 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ساعت 12:0 توسط امید |


lOve story

 

lOve story
 
یه اتاقی باشه گرمه گرم.......روشنه روشن
تو باشی منم باشم
کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید

 

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ساعت 11:52 توسط امید |


بهونه ...

 
گفتي به احترام دل باران باش
باران شدم و به روي گل باريدم
گفتي كه ببوس روي نيلوفر را
از عشق تو گونه هاي او بوسيدم
گفتي كه ستاره شو دلي روشن كن
من هم چو گل ستاره ها تابيدم
گفتي كه براي باغ دل پيچك باش
بر ياسمن نگاه تو پيچيدم
گفتي كه براي لحظه اي مجنون باش
مجنون شدم و ز دوريت ناليدم
گفتي كه بيا دريا شو
دريا شدم و تو را به ساحل ديدم
گفتي كه بيا و از وفايت بگذر
از لهجه ي بي وفاييت رنجيدم
گفتم كه بهانه ات برايم كافيست

معناي لطيف عشق را فهمیدم

+ نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ساعت 11:34 توسط امید |


کاش...


كاش در كنارم بودي ...
كاش مي توانستم تو را در اغوش بگيرم و نوازشت كنم
باورم نمي شود كه از من اين همه دور هستي و فاصله بين من و تو بيداد ميكند
كاش مي توانستم دستانت را بگيرم و با تو به اوج خوشبختي بروم
كاش مي توانستم بوسه اي بر گونه هاي مهربانت بزنم...
اي كاش
باورم نميشود  همه فاصله بين من و تو غوغا مي كند
و درياي غم و دلتنگي در قلب هايمان طوفان به پا مي كند
و امواج تنهايي مثل خنجر در قلب هايمان مي نشيند
و اي كاش در كنارم بودي...كاش بودي و دلم را از اميد و ارزوهاي انباشته شده خالي ميكردي
باورم نميشود...سخت است باور كردنش...با نبودنت در كنارم گويا در اين دنيا تنهاي تنهايم...بي كس
بي نفس...ميروم با همان پاهاي خسته...در جاده اي كه به ان سوي غروب خورشيد ختم شده است
كاش تو در كنارم بودي.انگاه ديگر هيچ ارزويي از خداي خويش نداشتم
سخت است...ولي بايد در گوشه اي نشست و گريست و انتظار كشيد تا به هم برسيم...

+ نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ساعت 11:32 توسط امید |


عاشقونه

دعوتم کن به یه بوسه گوشیه دنج یه رویا.من میخام با تو بمونم از الان تا ته رویا.من میخام باشم کنارت با همین رویا بمیرم.من میخام بمیرم اما دستاتو توی دستام بگیرم.واسه به تو رسیدن این همه شب رو دویدم.

+ نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, ساعت 12:44 توسط امید |


صفحه قبل 1 ... 11 12 13 14 15 ... 19 صفحه بعد