من و تو

سلام ای تنها بهونه واسه نفس کشیدن هنوزم پرمیکشه دل واسه به تو رسیدن

و من براي زندگي ترو بهونه كردم ....

*به نام سرفصل همه نامه ها*

چه آن هایی که نوشته شدند و چه آن هایی که سپید ماندند تا کاغذها

سیاه نشوند .

یک سلام پررنگ و چند نقطه چین . . . به علامت جواب هایی که هرگز ندادی و یک دقیقه سکوت ! به

احترام تمام لحظه هایی که در انتظار پاسخ تو مردند ....

.

.

.

.


 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 14:45 توسط امید |


مثه هميشه

 

*سرور شعر من سلام چگونه اید خوش می گذره؟*

ببخشیدا بازم شبا میرید کناره پنجره؟

ستاره ها که در میان شما می رید نگاه کنید؟

اون ستاره پر نور رو بازم می رید صدا کنید؟

کتاب حافظ می ذارید پایین تخت کنارتون؟

.

.

.

.

.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 14:32 توسط امید |


آرزوي من اينه ....

رزوی من این است در سپیده ای شفاف

در دلت شوم مهمان یک سپیده بی انصاف

ارزوی من اینست توی عصز طوفانی ........

.

.

.

.

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 14:23 توسط امید |


فقط تو رويا ...

تقدیم به اونی که عاشق شم"

چقد دلم می خواست یه شب منو تو تنها می شدیم

انقد کوچیک بود دنیا که فقط ما دو تا توش جا می شدیم

مجنون یه شب جراتشو می داد..........

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 14:14 توسط امید |


يعني ميشه ...


"تقدیم به خاطرات عاشقانه"

یعنی میشه که ما دوتا یه روزی بهم برسیم؟

مهم فقط رسیدن حتی اگه کم برسیم

یعنی میشه خوشی بیاد دور ما توری بکشه؟

به ارزوهاش برسه هر ..........

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 14:7 توسط امید |


امروز هم گذشت ...




 

 

 

هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده

 

 

تنهای تنها میون این همه آدم سخته...

 

 

دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم

 

 

وقتی نگاه می کنم و تا فرسنگها کسی را پشت و پناهم نمی بینم

 

 

خسته شدم از این همه لبخند زورکی

 

 

از این همه بهونه الکی

 

 

ای کاش یه ذره فقط یه ذره شهامت داشتم

 

 

اونوقت واسه پنهون کردن بغض تو گلوم،سرفه نمی کردم

 

 

و نمی گفتم مثل اینکه سرما خوردم

 

 

اونوقت دیگه بهونه اشکام رفتن پشه تو چشمم نبود

 

 

خسته ام از جواب دادن های دروغکی

 

 

از اینکه به دروغ بخندمو اعلام رضایت بکنم

 

 

تا کسی نفهمه روزگارم عالیه

 

 

برای سوختن برای نابودی

 

 

من به اینا کار ندارم ...

 

دلم واسه تو تنگ شده


+ نوشته شده در پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 20:3 توسط امید |


باور كن عشق منو

 

 

نرو که رفتنت دلم را بدجور میسوزاند،

 

بمان و مرا آرام کن،

 

این دل مرا که درگیر دل تو است امیدوار کن...

 

مرا تنها نگذار ، تازه گل همیشه بهاری مثل تو را پیدا کرده ام ،

 

آنقدر در جاده های بی کسی گشته ام که همسفر مهربانی مثل تو را یافته ام ،

 

من که قلبم را جز تو به کسی نداده ام ،

 

من که جز تو عاشق کسی دیگر نشده ام

 

و با کسی دیگر هیچ عهدی را نبسته ام!

 

مرا تنها نگذار که تنهایی با من رفیق نیست ،

 

نرو که زندگی بی تو زیبا نیست!

 

شبهای بی ستاره سهم من است از اینکه دیگر تو نیستی ،

 

آن لحظه دلتنگت هستم در حالی که هیچ ردپایی از تو نیست!

 

با آن آواز لالایی که برایم خواندی، به جای خواب همیشه چشمانم خیس است،

 

این ترانه غمگین زمزمه هر روز من است ،

 

مرا تنها نگذار که تنهایی منتظر آمدن من است!

 

غم به استقبال آمدنم نشسته ، قایق امیدم به گل نشسته ،

 

تمام درهای قلبت به رویم بسته ،

 

مرا تنها نگذار ، به خدا دلم گرفته ...

 

مرا تنها نگذار به خدا دلم گرفته ، 

بشنو دردهای مرا بغض گلویم را گرفته


+ نوشته شده در پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 19:57 توسط امید |


بدلم افتاده امشب

 

به دلم افتاده امشب ... که به یاد من نشستی

 

پلک تــو سنگین خوابه ... اما چشماتــو نبستی

 

به دلم افتاده امشب ... که دلت هوام و کرده

 

میون خاطره هامون ... داره دنبالم می گرده

 
 

همه ی خاطره هارو

 

دوره کن

 

مثل من امشب

 

تــو به خواب من ِ تنها

 

نازنین سر بزن امشب

 
 

شبا هرشب یه دل سیر ...

 

خالی از بغض تــو میشم

 

عکس تــو بغل می گیرم ...

 

آخ که جات خالیه پیشم

 

دست من نیست ... اگه دستم ... همش از تــو می نویسه

 

اگه دلتنگم و چشمم ... هرشب از یاد تــو خیسه

 
 

همه ی خاطره هارو

 

دوره کن

 

مثل من امشب

 

تــو به خواب من ِ تنها

نازنین سر بزن امشب


+ نوشته شده در پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 19:55 توسط امید |


تورا كه دارم ...



 

 

 

 

 

 

 

 

 

تو را که دارم دنیا مال من است
دیگر آرزویی ندارم ، همان یک آرزوی من ، همیشه با تو بودن است
صدای تپشهای قلبم ، هنوز باور ندارم که عاشقم
هنوز باور ندارم که بدون تو هیچم
اگر تو نباشی ...
آری عزیزم ... میمیرم
تو را که دارم ، عشق را با تمام وجود حس میکنم
لطافت عشق را لمس میکنم ، برای چند لحظه نفس را در سینه حبس میکنم
و یک نفس فریاد میزنم عشق من دوستت دارم
نمیدانم باور کرده ای که تنها تو را دارم 
باز هم میگویم عزیزم ، تو آنقدر خوبی که من لیاقت تو را ندارم
درهای قلبم را بر روی همه بسته ام
هنوز در شور و شوق این عشق به حقیقت پیوسته ام
وقتی که فکر میکنم که با توام 
نه معنی تنهایی را میدانم و نه حس میکنم که خسته ام
اینک که دارم برایت از احساسم نسبت به تو مینویسم
میدانم لحظه ای که آن را برایت میخوانم تو با شنیدن این احساس اشک میریزی
پس همین حالا خواهش قلبم را بپذیر و اشک نریز ،
اینها همه حرف دلم بود عزیز
من که گفتم اشک نریز ، پس چرا اینک چشمهایت شده خیس؟
قطره های اشکت بر روی قلبم ریخته
قلبم با تمام وجود طعم شیرین عشق را با تو چشیده
نمیدانی چقدر خاطر تو برایم عزیزه
تا به حال یار وفاداری را مانند تو ندیده
تو را که دارم دنیا مال من است،
دیگر آرزویی ندارم چون همان یک آرزویم که تو بودی به حقیقت پیوسته است!

 


+ نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 16:38 توسط امید |


دوست دارم

لمس کن کلماتی را

که برایت می نویسم

تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست...

تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...

لمس کن نوشته هايی را

که لمس نا شدنیست و عریان ...

که از قلبم بر قلم کاغذ می چکد

لمس کن گونه هایم را

که خیس اشک است و پر شیار ...

لمس کن لحظه هایم را ...

تویی که میدانی من چگونه

عاشقت هستم.

لمس کن این با تو بودن هارا

لمس کن ...

همیشه عاشقت میمانم

دوستت دارم ای بهترین بهانه ام

+ نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 16:36 توسط امید |


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد