من و تو

سلام ای تنها بهونه واسه نفس کشیدن هنوزم پرمیکشه دل واسه به تو رسیدن

+ نوشته شده در شنبه 30 دی 1398برچسب:, ساعت 17:41 توسط امید |


+ نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:, ساعت 11:29 توسط امید |


+ نوشته شده در شنبه 9 دی 1398برچسب:, ساعت 15:2 توسط امید |


عاشقانه

وقتی حتی در دورترین خاطراتم نزدیک بودنت را احساس میکنم
شک نکن بهترینی.....

+ نوشته شده در دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت 17:44 توسط امید |


نفس من

ریتـــم ِ خنده هایتــــــــــــ را دوستــــــــــ دارم . . .

تو بین ِ تمــــــــــــام ِ آدم هـــــــــا . . .

در این کــــــُره ی خاکی . . .

تــــــــــــــافته ی جدا بافــــته ای . . .

لبخنــــــــــــد بزن نفـــــــــــــسِ مــــــــــــن . .

+ نوشته شده در چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ساعت 17:12 توسط امید |


. که میکُشــــــــــــــی مرا...

میان هر نفسی که میکشم همهــــــــــــمه ای ست....

 که از همه پنــــــــهان.... از تو چه پنـــــــــهان...

میان هر نفسی که میکشم تـــــــــــــو هستی که میکِشم تو را....

. که میکُشــــــــــــــی مرا...

+ نوشته شده در چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ساعت 17:7 توسط امید |


دنياي بعد از تو

این روزها از هر کس و هرچیز دلگیرم

حتی سراغی از تب شعرم نمی گیرم

تو می روی یک روز من هم گوشه ای تنها

ماتم سرایی دارم و آرام می میرم

مردن فقط حرف است باور کن نباشی من

با سایه، حتی با در و دیوار درگیرم

تاری به دورم می تنم هر روز غمگین تر

از زنده بودن، زندگی، از مرگ هم سیرم

این روزها سرمایه ی هر لحظه ام اشک است

با اشک های خود در این ویرانه می میرم

+ نوشته شده در چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ساعت 16:57 توسط امید |


تو را...

 تو را ...


به جای همه کسانی که نشناخته ام ...

دوست می دارم ...

تو را به خاطر عطر نان گرم ...

برای برفی که آب می شود ...

دوست می دارم ...

تو را برای دوست داشتن ...

دوست می دارم ...

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت ...

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت ...

دوست می دارم ...

تو را به خاطر خاطره ها ...

دوست می دارم ...

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, ساعت 14:58 توسط امید |


بانوي درياي من

 

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند

 

 

و…و من همچون غربت زده ایی در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست انگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من…
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, ساعت 14:53 توسط امید |


محكم ايستادم

 ایســــــتــــاده ام …

بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !

مـــن ،

همیــن جا ،

کنار قـــول هـایت ،

درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،

محـــــکم ایــستاده ام !!

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, ساعت 14:51 توسط امید |


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد